قلب ترک خورده...............
قلبم یک ترک عمیق برداشته/خیلی عمیق/مرمتش سالها شاید به طول بکشد اگر زنده بمانم/با این درد باید بسازم تا شاید کم کم تسکین یابد/شاید تسکین یابد/بعضی درد ها هرگز فراموش نمی شوند در روح و جان آدمی رخنه
می کنند/لانه می کنند و آدمی را کم کم از پا در می آورند/درد من از همان دردهاست و مرهم هم ندارد/دارد؟؟
یه دورانی همیشه از خودم می پرسیدم عشق یعنی چی/خیلی از دوستانم رو تمسخر می کردم/می خندیدم به آنها وقتی اشک می ریختند /و حال امروز آنها باید به من بخندن/
روحم خسته است /خسته از خیلی چیزها/ذره ذره دارم خودم را نابود می کنم/مهم نیست/شاید همین باید سر انجام و پایان من باشد/خودم را سپرده ام دست دلم/بگذار تا هر کجا که می خواهد مرا با خود ببرد................